نوه امام
شاید اگر من هم نوه امام بودم هر کاری دلم میخواست انجام میدادم و کمی از پدربزرگ عزیزم خرج میکردم تا مردم مرا ببینند و بشنوند و تأیید کنند. شاید من هم مثل زهرا اشراقی با الشرقالاوسط مصاحبه میکردم[۱] و میگفتم من هم حریم سلطان میبینم (بدون اینکه فکر کنم دارم چه سریالی را تبلیغ میکنم) میگفتم کافه گردی خوب است! آن هم برای یک زن (بدون اینکه توجهی به عواقب این رویهی اجتماعی داشته باشم) میگفتم در خانه ماهواره دارم و شبکههای مختلف آن را که باب میلم هست، اسم میبردم. (بدون اینکه فکر کنم این کار، تبلیغ یک قانونگریزی اجتماعی است)
بگذریم؛ خوب شد من نوه امام نیستم تا برای تأیید تمام کارها و رفتارهایم از امام خرج کنم و جوری وانمود کنم که انگار امام هم اگر بودند با نظر من موافق بودند! هر چه خواستم حجاب و چادر و پوشش اجتماعی بسیاری از زنان با ایمان جامعه را خُرد و خمیر کنم و بعد یک سخن از امام به زبان بیاورم که فرمودهاند: «رنگ سیاه مکروه است و نباید پوشید.» بدون اینکه کمی فکر کنم و کلاه خودم را قاضی کنم که اگر امام این جمله را برای همه جا مخصوصا زنانی که در جامعه حضور پیدا میکنند گفتهاند، پس چرا همسر خودشان را با چادر رنگی ندیدهایم؟
و اگر من نوه امام بودم شاید از مادربزرگم مایه میگذاشتم که خیلی شیک پوش بودهاند، ولی دیگر به این نکته اشاره نمیکردم که این شیکپوشی مخصوص فضای خانه و خانواده بوده نه توی خیابان و انظار عمومی!
بیخیال؛ زهرا خانم اشراقی! اینها را گفتم که بدانید چادر از سر برداشتن جلوی دوربینهای عکاسی قطعا منش مادربزرگتان نبوده و سریالهایی شبیه حریم سلطان دیدن مرام پدربزرگتان نیست. حالا شما هر کاری دوست داری بکن ولی یک خواهش اساسی، از امام و همسرشان مایه نگذار!
- ۹۲/۱۲/۱۰